- کاسه لیس
- آنکه ته ماندۀ غذا را در کاسه می لیسد،
برای مثال حسد چه می بری ای کاسه لیس بر بسحاق / برنج زرد و عسل روزی خداداد است ، کنایه از گرسنه، کنایه از پرخور و حریص، کنایه از پست فطرت، کنایه از چاپلوس، کنایه از گدا(بسحاق اطعمه - ۱۰۳)
معنی کاسه لیس - جستجوی لغت در جدول جو
- کاسه لیس
- مردم گرسنه و فقیر، طفیلی، سوری، متملق، چاپلوس
- کاسه لیس
- چاپلوس، متملق
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل کاسه لیس
نوعی نقاره: (آواز بوق و دهل و کاسه پیل بخاست گفتی روز قیامت است) (بیهقی)
کاسه لیس بودن: (عقل که پرورده شد زمیده هارون کاسه نلیسد زنیم خورده هامان) (سید نصر الله تقوی)